- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها قبل از شهادت
زیـنـبـم؛ اسـطـورهام مـهـر و وفـا را نــور مـیپـاشـم تــمــام کــبــریــا را مـریـمـم؛ اما غـنـی تر، خـوانـدنی تـر کــربـلایـی هـسـتـم امـا مـانـدنـی تـر کی ز یـادم مـیبـرم تـحـقــیـرهـا را نـیـزههـا، شـلاق هـا، زنـجـیـرهـا را آه فـرسودم در این یک سال و نیـمه منتظر بودم در این یک سال و نیمه صـد حـکـایت دارد ایـن قـد کـمـانـم کعـب نی مـجـروح کرده استـخـوانم بوی سیب و یاسمن دارم حسین جان از تو من یک پیرهن دارم حسین جان
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زینب سلام الله علیها
کـنج حـیاط خـانۀ خود، بـین بـسـترش بـانـو رسیـده بود به سـاعـات آخـرش خورشیدوار، در تب گرمای شهر شام میسوخت آسمان ز نفـس های آخرش
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها
بنـویـسـید خـداوند و پس از آن زینب بنـویـسیـد عـلی در دلِ مـیـدان: زینب بنـویـسـیـد حـسین است بـقـرآن زینب بنویسید که ای جان سَنَ قـربان زینب نـام تـو مـیبـرم و کـربـبـلا برخـیـزد شیرزن میرسی و شیـر خدا برخیزد سلطنت کُن به همه دخترِ سلطان زینب نعره تو هیمنه تو خطبۀ بنـیان کَن تو رعد تو صاعقه تو معنی سوزاندن تو بنویـسـید فـقـط هـیـبتِ طـوفـان زینب تو قـدم میزنی انـگـار عَـلَم میکوبند پشتِ تو اکبر و عـباس قـدم میکـوبند کوفه تا شام کُنَد یک تنه ویران زینب کاش میشد که فقط از تو فقط بنویسم با تبِ عـشقِ تو تا آخـرِ خـط بـنـویسم مینویسم که تویی شمعِ شهیدان زینب غرق در دود زمین بود که بارانی شد باز شد بابِ شهـادت حـرمت بانی شد تشنه بودیم و شدی ریزشِ باران زینب آمدی تا که به خورشید بخوانی ما را آمـدی تـا به حُـسیـنت بـرسـانی مـا را گریه داریم بخوان یادِ عـزیزان زینب آه گـفـتی که نـیـائـید تـنـش را نـبـریـد مـادرم مینـگـرد پیـرهـنـش را نبرید ای امان از دلِ تو، آی پـریشان زینب
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها
به پیشگاه تو هر کس رسید، زانو زد اسـیر بـودی و نـزدت یـزید زانـو زد امـین وحی در آغـاز «سورۀ مـریم » همین که مـدح تو را میشنـید زانو زد فراز گوش کسی که شنید وصف تو را « رقیب » نیز شبیه «عـتید » زانو زد مـقـام قـافـله سـالاری تو را تا عـرش هـزار قـافـلـه بـا صـد امـیـد زانـو زد بـدون ایـنکه بـدانـد چهها کـشـیدی تو کسی که بار غمت را خرید، زانو زد زبان نیزه و شمشیر پیش تو لال است که در گداز کلامت «حَدید» زانو زد قـسـم به جـسـم بـدون سـر مـدافـع تـو که زیر پای تو حتّی «ورید» زانو زد به زیـنـبـیّه چو شد باز، پـای نامَحـرم چـقـدر دور و بـر تو شـهـید زانـو زد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها
کیست بعد از فاطمه بانوی والا، زینب است آنکه ما را جمع کرده دور مولا زینب است کیست آنکه ارث از مادر بزرگش بُرده است آنکه او را چون خدیجه خواند طاها، زینب است احترامش بر همه واجب به دستور خداست کیست بانوی دو عالم بین زنها زینب است در رسالت از همه پیغمبران پیروز تر میتوان گفتا رسول آل زهرا زینب است زینتِ دوش نـبـی بـاشد حـسین فـاطمه زینتِ نام علی، محبوبِ بابا زینب است از جلال فـاطمه چـیزی ندارد کم یقـین بـی گـمـان آئـیـنـۀ ٱم أبـیهـا زینب است چون حسن یکتاست در حزن و بکاء و حلم و صبر با حسینش در مسیر عشق، همتا زینب است کربلا از منظرِ دین، قلب تاریخ است و بس ایستاده آنکه در دینش سراپا زینب است کوهِ صبرش گر بخوانم باز نامی نارساست حضرت ٱم المصائب، کنز الأسما زینب است داستان راستان نیـنـوایش خـواندنیست راست قامت تر ز هر بانوی عظما زینب است بُرده حتی حضرت ارباب بر سـقّا پـناه آنکه داده آبرو حتی به سقّا زینب است داغ هفتاد و دو تن دیدن ولی شاکر شدن! آنکه کرده قتلگه را چون مصلّا زینب است این کرامت چیست، او بارِ امامت میکشد! کیست آنکه مانده تا محشر معمّا زینب است تازیانه خوردن و دم بر نیاوردن ز چیست؟ آخرِ ایمان و مردی در دو دنیا زینب است روی نیزه در برِ هجـده سرِ از تن جدا آنکه میخواند بلا را جمله زیبا زینب است میکند کاخ ستم را زیر و رو با خطبهاش آنکه سازد خصم را رسوای رسوا زینب است چون به کوفه صوت حیدر شد بلند از حنجرش حاضران گفتند این مولاست، اما زینب است از حـرم تا قـتـلگه، تا کوفه، تا شام بلا آنکه هستِ خویش را دیده به یغما زینب است العجب یارب از این صبر و بصیرت، این وفا استقامت میوۀ شیرینِ هر یا زینب است میشود قامت کمان، اما نیـفـتد پرچـمش رهبرِ مردان، علمدار سَبایا زینب است راستی مردانِ مرد اهل حـریم زیـنـبـند کشتگان وصل را مسئولِ امضا زینب است هر پرستوی مهاجر را که دیدی سینه سرخ در حقیقت کشتۀ فرزند زهرا زینب است دشمنانش خواستند از غِیظ تخریبش کنند باز آنکه ماند در تاریخ بر جا زینب است اینهمه دارد مقـام و اینهـمه دارد شرف باز هم عبد سراپا در مصلا زینب است جلوۀ یا نور و یا قدّوس میدانید کیست؟ در دل محرابِ خود نورِ مُجلّا زینب است آخرین سوغات او از کربلا یک پیرهن کشتۀ یک کهنه پیراهن به معنا زینب است
: امتیاز
|
مناجات سال نو با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
چـشمها پُـرسـش بیپـاسخ حـیـرانیها دسـتها تـشـنـۀ تـقـسـیـم فـراوانـیهـا با گـل زخـم، سر راه تو آذیـن بـستـیم داغهـای دل مـا، جـای چـراغـانـیهـا حـالـیا! دست کـریـم تـو بـرای دل مـا سرپناهی است در این بیسر و سامانیها وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی! ای سرانگـشت تو آغاز گلافـشانیها! فصل تقسیم گل و گندم و لبخـند رسید فصل تقـسیم غزلها و غـزلخوانیها سایۀ امن کـسای تو مرا بر سر، بس! تا پـناهـم دهـد از وحـشت عـریـانیها چـشـم تو لایـحـۀ روشـن آغـاز بـهـار طرح لبـخـنـد تـو پـایـان پـریـشـانیها
: امتیاز
|
مناجات سال نو با سیدالشهدا علیه السلام
سر سـال است بیا كـیـسۀ ما را پُر كن كاسۀ چشم من از روضۀ زهرا پُر کن جـای خـالی مـرا در حـرمت ای مـولا به دو دسـتـان یـدالـلـهـی سـقـا پُـر كـن سر سال است وَ من لنگ یك امضا هستم پای این برگۀ ما را به یك امضا پُر كن روزی اشـك مرا مثل مُـحـرّم بـنـویس در دو چشمم ز كرم آب دو دریا پُر كن دل من وقف عزای تو و اولاد شماست در دلم از غم خود قـدر دو دنیا پُر كن
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مائیم و اعتکافِ علی، سیزده شب است حجّاجِ در طوافِ علی، سیزده شب است دلبسته در کلافِ علی، سیزده شب است مست میِ مُضاف علی، سیزده شب است مـائـیـم دلـســپــردۀ دیــدار، یـا عــلــی امشب مرا تـقـرّب تو نیّت است و بس این بهـترین زمیـنۀ تربیت است و بس در تربیت، مسیر، عبودیت است و بس کُنهِ عـبودیت، ز ربـوبیّت است و بس دیـدیم در تو ما، ربـوبـیّتِ یار، یا علی من سینه چاک روی توأم، کعبه نیز هم گـرم طـواف کوی توأم، کعـبه نیز هم من در نـماز سوی توأم، کعـبه نیز هم مـدیـون آبـروی توأم، کـعـبـه نـیـز هم ای قـبـله گـاه، کـعـبـۀ سـیـار، یا عـلی کعـبه اگر چاک گـریـبان گـشوده است ثابت نمود، عاشقـت از قبل بوده است صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است در را به روی بنت اسد وانموده است مختصِ توست، مُعجـزِ بسیار، یا علی دادم ز کف به شوق مدیحت، قـرار را واجب شده است سجـده کنم نام یار را میزان کجاست، تا که بسنجد عـیار را از راه تـو شـنـاخـتـه ام پـروردگـار را ماتـم از این شـبـاهـت رفـتار، یا عـلی در لا اله غـیر تو خـوانـدیـم، جـا نـشد قطعاً کسی بـرای دلـم مـرتـضی نـشـد مؤمن نشد هر آنکه ز کفـرش دوا نشد پس لا شـریکٓ لَهْ که حـقـیقـت ادا نشد دارم به کـفـر میرسم ایـنـبار، یا علی آنـقـدر مِی زدم عـلـنی عـشـق میکـنم امشـب اویـسم و قـرنی عـشـق میکـنم با جـملۀ یَـمـت یَـرنی عـشـق مـیکـنـم من با ابالحـسن، حـسنی عـشق میکنم دیــوانـهام، پـیـالـه نـگـه دار یـا عـلـی عشقـم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست من سر گـذشتِ میـثم تـمارم آرزوست خرما فـروختن بـشود کـارم آرزوست رسـوا شـدن مـیـانـۀ بـازارم آرزوست بـالای دار از تـو زنـم جـار، یا عـلـی هرکس که دید اوج تو را بال و پَر فروخت نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت آنقدر غمزههای نگاهت، نظر فروخت هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت عـشاق را تـویی تو خـریـدار، یا علی پر میدهـیم مـرغ دل خویش تا نجـف كـنج ضـریح گـوشه ایـوان طلا نجـف پُر شد قـنوت هر شبم از ذكر یا نجف من سالهـاست خـواستهام از خدا نجف خواندم دعـای وصل تو بسیار، یاعلی سر میدهم سروش نجف روزیام کنید ابر گـنـاه پـوش نـجـف روزیام کـنـید هستم پـیاله نوش نجف روزیام کـنـید دیدار می فـروش نجـف روزیام کنید پس تا نجف بگو: صد و ده بار یا علی در این مسیر دیدۀ گریان مُقـرب است در صحن شاه، ریگ بیابان مقرب است در خانهای که کلب نگهبان مقرب است زانو زدن مـقابـل ایـوان مـقـرب است پس سجده میکنم به تو اینبار، یا علی گر چه بـرات، مالـک اشـتر نمیشویم مـقـداد نـیـسـتـیـم، ابــوذر نـمـیشـویـم سلمان نـبـوده محـرم این در نمیشویم حـتـی غــلام خـانـۀ قـنـبـر نـمیشـویـم امـا تویی هـمـیـشه مـددکـار، یا عـلـی توحید محض، باعث ایجاد حیدر است بالای عـرش افضل اوراد حـیدر است آنکس که جام دست نبی داد حیدر است زهرا عروس خانه و داماد حیدر است ای در نگـاه عـشـق، عـلـمـدار یا علی مولی الـمـوحـدین، نـفـحات پـیـمـبـری نَـفـسِ رسـول، بـاب حـیـات پـیـمـبری رمـز شـفـاعـت، عـرصات پـیـمـبـری مِـیـلِ حـیـات و کُـنهِ صفـات پـیـمـبری پیـغـمـبر است بر تو گرفـتار، یا عـلی حُبّ عـلی نتـیـجـۀ احسان فـاطمهاست او هـل اتای فاطمه، قـرآن فاطمهاست اسباب شادی لـب خـندان فـاطـمهاست این مرد مهربان به خدا جان فاطمهاست زهرا تو راست یار و وفـادار، یا علی آنجا که نیست نام تو جای نشست نیست گمراه هر کسی که ز جام تو مست نیست بر روی دستِ دست خداوند دست نیست این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست لعنت به هر که میکند انکـار، یا علی ای شـیـر پـاک، ای ثـمـر لـقـمۀ حـلال خونم حلال تو شده یا سیف ذیالجلال گرما بـده شـراب شود غـورههای کال ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال امضا بـزن به نامـهام ای یار، یا عـلی ای اولـیـن تـلاوت قــرآنِ قــبـل از آن ای اولیـن امـام مـسـلـمـان قـبـل از آن آیـات مــؤمـنـون نــمـایـان قـبـل از آن ای صاحـب ولایت دوران قـبـل از آن قرآن بخوان بگو تو ز اصرار، یا علی قـاری شدی و تـیر و سنانت نریخـتـند سـنگ جـسـارتی به لـبـانت نریخـتـنـد با خیزران به سمت دهانت نریـخـتـنـد مـشتی حـرامـزاده به جانت نریخـتـنـد وای از حسین و مجلس اغیار، یا علی
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
نه هر آشفته دلی بیسر و سامان علیست هر که سلمان علی بود مسلمان علیست خلق مسکـین و یـتـیم ند و اسیـرند هنوز چارهشان جرعهای از سورۀ انسان علیست اولـیـن آیــۀ قــرآن عـلـی فــاطـمـه بـود پـس کجـا آیـۀ پـایـانی قــرآن عـلـیست صبح فـردا که همه عـالم و آدم جـمعـند کفر و ایمان همه شرمندۀ میزان علیست عرش و لوح و قلم و کرسی و ملک و ملکوت همگی یک طرف و یک طرف ایمان علیست راه را گـم نکـنـد خواهـش مـردم نـکـند در شب حادثه دستی که به دامان علیست از دم صـبـح ازل یـکـسـره تـا شـام ابـد هر که در سلک وجود آمده مهمان علیست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
«فاش میگویم و از گفتۀ خود دلشادم» پُـر شد از مهـر علی پیـکـره و بنـیادم مست میـخـانه شـدم یـاد نجـف افـتـادم بـنــدۀ حــیـدرم و از دو جـهــان آزادم ساقـی امشب بده بـاده به شعـف آمدهام بـا امـیـدی بـه سـر خــم نجـف آمـدهام امشب از عشق تو مولا همهجا ریخت به هم از قدومت همۀ ارض و سما ریخت به هم بهر دیدار تو ای شاه، گدا ریخت به هم بیسبب نیست که این سینۀ ما ریخت به هم صدف کعبه شکست و گوهرش پیدا شد فـاطمه بنت اسـد هم قـمـرش پـیـدا شد آمدی و حرم از شور و نوا پر شده است کعبه از جلوۀ الطاف خدا پُر شده است جامهای تهی از لطف شما پر شده است عالم از نعـرۀ مسـتانۀ ما پر شده است ما همه مست تو هـستیم همه مجـنونت سالـیانی است که هـستیم همه مدیـونت ای که بر هر دو جهان حکم ولایت داری بر سر سائل خود دست حـمایت داری نسل در نسل به ما ویـژه عنایت داری بر همه انس و ملک حکم امامت داری بهر هر سوختهدل یار علی باشد و بس تا ابـد سیـد و سالار عـلی بـاشد و بس
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مگر نه اینکه نجـف شاد میکند ما را بـریـز بـاده که مشـتـاق سـاغـرم یـا را به ساحل آمدگـانیم و تـشنه، این ساقی شـراب میکـند از لـطـف آب دریـا را طرب کنید و به یک کوزه اکتفا نکنید به کوزهای نتوان طی نمود صحرا را تویی علی که همه سنگریزهها دُر شد به عشق فـاطمه هر جا گـذاشتی پـا را تویی علی که نیاورده وحی را جبریل جز آنکه فـاش نموده است نقـطۀ با را تویی علی که خدا گر به خاطر تو نبود کـنـار نیل رهـا کـرده بـود مـوسـی را خدا نـبـودهای اما خـدا پس از خـلـقـت چــرا گـذاشـت پـس از لا الـه، الاّ را؟ به ذوالفـقـار تو اسلام زنده شد، قـرآن چـرا قـسـم نخـورد عـادیـاتِ ضبحا را نـرفـتـهام بـه هـوای غـزال رعــنـایـی که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را بـه یـمـن آمـدنـت ای مــعــلـم خـلـقـت خـدای داده بـه افـلاک حـکـم بـرپـا را دم مـسـیـح اگـر زنـده میکـنـد، مُـرده دم تو زنـده نگـه داشته ست عـیسی را ضریح نیست لبالب شراب انگور است به حق فـاطـمه تَر کـن عـلی لب ما را بـیـا و رزق زیـارت برایـمـان بنـویس زیـارت نـجـف و کـربــلای زیــبـا را عجوزهای که لباس عـروس میپـوشد چـقـدر خـوب تو دادی جـواب دنـیا را به عشق روی علی پیریام جوانی شد نـخـوانـدهایـد مـگـر قـصـۀ زلـیـخـا را به کهف راه ندارم به حضرتش گویید سـگی نـهـاده بر این در سر تـمـنّـا را
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
پسرم گـفت عـلی و پـدرم گـفـت عـلی مادرم یکسره از پشت سرم گفت علی حکم کامل شدنم بود که یک نیمۀ من؛ گفت یا فـاطـمه نـیـم دگـرم گـفت عـلی یا علی گشت عصای پدرم طوری که وقت برخاستن از جا پـسرم گفت علی نَـفْـس را از درِ تـهـدیـد بـه راه آوردم دید از جان خودم میگـذرم، گفت علی شد کـریم دو جهـان بین خـدایـان کَـرَم حسن ازبسکه به هنگام کَرَم گفت علی میتوانست که صرف خط و ابرو بشود ای بنازم به خودم چون هنرم گفت علی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تـا غـرق نـور حـیـدر کـرار میشـوم از روزگـار شبزده بـیـزار میشـوم هر شب به ذکر ناد علی خواب میروم هر صـبـح با اذان تو بـیـدار میشـوم در آسـتـان نـوکـری از نـسـل قـنـبـرم از رهــروان مـیـثـم تـمّــار مـیشــوم در روز حشر، روز جزا، روز انتـقـام از فـرقـۀ سـقـیـفـه طـلـبـکـار میشوم ای آبـروی شـهـر رجـب، آبـرو بخـر مبـعـث اگر نجـف نـروم زار میشوم من را ببر نجف که به هر بوسه بر ضریح انـدازۀ هــزار سال وفـادار مـیشــوم مـمدوح شعر من، سلهام ناز خـندهات سلطـان تویی و شاعر دربار میشوم من در خـیال مُردن"اِبنِ سُكِـيت" وار با آرزوی مـرگ سبـک بـار میشـوم مجنون درس عاشقی و سر به زیریام سایه نـشـین حـضرت عـمّـار میشوم دنـبـال رد پـای ابـوذر بـه تـیـغ شعـر فـریـاد سـرخ لـشکـر مخـتـار میشوم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کـعـبه طوافـت کند مـوقـع مـیـلاد تو سیـنه درانـیده و گـشته مکان زاد تو دُرّ گـران زمـان در صـدف خـلـقـتی بیت خدا شادمان، چون شده صیاد تو خـانۀ خـالـق شده زادگـهـت یا عـلـی زاد چنین در جهان هست فقط زاد تو جمله زنان بهـشـت یـار به بنت اسـد تا که مبـارک شود لحـظـۀ ایـجاد تو قـصۀ میـلاد تو گـشت دهان تا دهان کون و مکان مست شد از میِ رخداد تو بیت خـدا مأمن و زادگهت بوده است معنی آن این بود حق شده هـمزاد تو سیزده ماه رجب، چون که فرا می رسد هـر دل ویـرانـه ای میشـود آبـاد تو خالقت از نام خود نام تو را برگـزید زنـده کـند مُـرده را نـام فـرح زاد تو آمـدی وعــدل را نـوبـت ابــراز شـد عـدل خـدا شـد بـپـا از طـرق دادِ تـو ساقی کوثر تویی، وعده ما محشرست تـشـنـه بـیـائـیم مـا بر سـر میـعـاد تو عـشق تو سرمـایه ما به دو دنـیا بود در دو جهان چشم ما هست به امداد تو آنچه غم از دل برد، قلب جلا میدهد ای یل خیبر شکن، هست فقط یاد تو
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اى فـلـسفۀ خـلـقـت تـو راز خـداونـد آغـاز تو هـمـسوست به آغاز خداوند با آمدنت كعبه به هم ريخت؛ ترك خورد ديـديـم هـمـه قـدرت اعجـاز خـداونـد با آمدنت نـظـم گـرفـتهست دو عـالـم كوك است از آن روز همش ساز خداوند ذهـنم وسط نافـله درگـير همين است بـايـد بكـشم نـاز تو يا نـاز خـداونـد؟ اى جان كه زمين با قدمت شكل گرفته دنـياى خـدا در حرمت شكـل گرفـته چشمان شما چرخ دهد شمس و قمر را انگـشت تو تعـين كند رزق سحـر را با وصلۀ كفشت همه حيران تو گشتند مبهـوت نمودى تو على اهل نظر را فـتـح در خـيـبر كه نـشد معـجـزۀ تـو تفريح تو اين شد بكنى قـلعه و در را غير از تو كه تسكين بدهد زلزلهها را؟ در دست تو ديديم فقط اصل هـنر را مـا از تـو نـداريـم به غـيـر تو تـمـنـا جان خواهى ز ما؟ اى به روى چشم بفرما الـمـاسِ دلـم كار بـيـابـان نـجـف بود روى لب من مدحت سلطان نجف بود جبريل نوشتهست كه از روز ولادت دستـش همۀ عمر به دامان نجف بود تا ديد همه سجـده به درگاه تو كردند چشمان نبی خيره به ايوان نجف بود ممنون تو هستيم على جان كه به فضلت نانى كه شده قسمت ما نان نجف بود ما نان تورا خورده نمك گير غديريم سوگند به زهرا همه درگـير غـديريم هنگام رجزهاى تو و وقت نبرد است افتاده فشار همه رنگ همه زرد است جبريل هـراسان به خدا گـفت: خـدايا میبينى على در دل اين دشت چه كردست؟ با نعرۀ تو كُرك و پَر از كفر فرو ريخت حالا به جلو آيد اگر مثل تو مرد است طورى زدهاى گردن دشمن كه خدا گفت الحق كه على خاص و منحصر بفرد است اصلاً تو كجا؟ شعـر كجا؟ با قـلم من مـدح تو فـقـط كار خـدا هست يـقـيـناً
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
زبان را گفتمش مدح علی کن شمّهای، شد لال بیان را گفتمش گفتا من و مدح علی صد سال قلم را کردمش آگه نویسد مدح او بشکست بیان و هم زبان و هم قلم گویا شده یکدست برو شاعر علی را کی توان تعریف با ابزار لسان لا یُری کرده علی را مدح چندین بار خدا چون خواست بنماید عیان اوصاف زیبایش علی را کرد خلقت ما خلق دیدند مولایش غرض از خلقت آدم که نامش صفوة الله است علی آید برون از پرده، عظما آیت الله است عـلـی الله نـی؛ امّـا یـدالله قـدرت الله گـو بشر نبود یقـین، الله هم نبود چه باشد او علی آن شاهد مشهود، علی آن عابد معبود علی ظاهر علی باطن علی حامد علی محمود همین بس لافتی الّا علی در شأن او آمد بنفسی اَنت گفتش بارها در حق او احمد علی بگذاشت عینی فرد جانش در ره اسلام بُود رسوا به اسلام اَر کسانی که گذارد دام
: امتیاز
|
رباعی های ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خورشید ز شهر مکه چون سر میزد در سـیـنـه، کـبـوتـر دلـم پـر مـیزد وقـتـی به حـریـم کعـبه رفـتـم، دیـدم هــسـتی درِ خـانـه عـلـی در مـیزد ****** محمد جواد غفورزاده ****** روزی که علی به کعبه آمد به وجود از بهر علی خدا در از کعـبه گشود در بـسـته بـداد خـانـه خـود به عـلی حـقـا که عـلیست خانه زاد مـعـبود ****** سید علی اصغر صائم ****** دانـیکـه چـرا عـلـی امـام ذی جـود در خـانه حق ز مـادر آمد به وجـود مجـمـوع مکـاشـفـان دنـیا بـه یـقـیـن گـفـتـند عیان ز پرده شد بود و نبود ****** احـمـد تـیـمـوری ****** از نـور ولایتت جهان سرشار است هر کس که تو را ندید روزش تار است هر چند که دیر است ولی میفهـمند فردای بدون تو چه حسرتبار است ****** یـوسف رحـیـمی ****** در مخزن لا یموت دردانه عـلیست در كون و مكان امیر فرزانه علیست در كعبه ظهـور كرد تا بر همه كس معلوم شود كه صاحب خانه علیست ****** صـغـیر اصفهانی ******
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مواجب میبرد خورشید از انوار ایوانش فلک نان میخورد از سفرۀ احسان سلمانش نرفته دست خالی از درش حتی یهودی هم به هر کس میرسم نَقلیست از لطف فراوانش پـناه آوردم از آتـش به زیر سـایۀ حـیدر که میبارد تمام لحـظههای سال بارانش کدامین حـیـدر کـرار، فـرزند ابـوطالب که شأن خاندانش گفته حق در آل عمرانش شهنشاهی که ممسوس است در ذات الوهیّت بُـوَد آئـینهای کامل برای وصف یزدانش به شأن ذوالفقارش عرشیان لاسیف میخوانند برادر هست با صدّیقه آن شمشیر برانش رسیدی تا به ایوان نجف تعظیم کن کانجا به چشم خویش دیدم انـبیا را ظل ایوانش به روز حشر خندان است آن شاعر که مصراعی به مدح شاه مردان مرتضی دارد به دیوانش پـنـاه آوردگـان کـشـتـی شـاه شـهـیـدانـیم همان کشتی که در دستان اصغر هست سکانش
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
به میزان گران سنجی از این بهتر نمیآید دگر مانـند حـیـدر آسمان گـستر نمیآید به سوی کعبه دیگر من نمازم را نمیخوانم که زیبا قـبـلهای آمد و زیـبـاتر نـمیآید نهاده نام خود بر وی عـلیِّ عالی اعلی مگر زین جلوه زیباتر ز دستش بر نمیآید؟ زمین میلرزد از گامش که در وقت رجزخوانی صدای پلک چشمی هم ز دشمن در نمیآید یدالله است و شیرافکن که از یک گردش چشمش نفـس در سیـنه میماند و بالاتر نمیآید نبرد از مرتضی آموز کز درس نبرد او غزالی کمتر از عباس جنگاور نمیآید خدایش خوانمش هرگز بشر میگویمش اما به هر صورت حساب آرم حسابم در نمیآید چگونه وصف او گویم چگونه مدح او خوانم که وصفش با قلم در لوح و این دفتر نمیآید زمین دردانهای از دست دادی و نفهمیدی نـمیآیـد نـمیآیـد دگـر حـیـدر نـمیآیـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خـوشم با حُـبّ حـیـدر قـد کـشـیدم دلــم را از هـمـه عــالــم بــریــدم به غـیر از مرتضی چیزی ندارم به غیر از مرتضی چـیزی ندیـدم چه شوری در دلم افکنده عشقـش پُر از عشقم، پُر از از خوف و امیدم خـوشم حـلـقه به گوش این سرایم به هر محـفـل ثـنـایـش را شنـیـدم حـیـاتـش سـاده تر از بنـدگـان بود عجـب شـاه و امـیـری بـرگـزیـدم گـرفــتــار نــگــارم شُـکْـرُ لِـلـلّٰـه مگر عـقـلم کم است از او نخوانم مـگـر کـم آبــرو از او گــرفــتــم دل من زیر و رو شد از شبی که به دستـم در حـرم جـارو گـرفـتـم خـراسـان و نـجـف، این آبـرو را هم از این سو، هم از آن سو گرفتم عـلی گـفـتم که زهـرا شـاد گـردد چه پـاداشی از این بـانـو گـرفـتـم گـرفــتــار نــگــارم شُـکْـرُ لِـلـلّٰـه خـدا رو کـرد بـا او گـوهـرش را تـجـلّـی صـفـات و مــظـهـرش را زمـان وحـی نــور قــل هــوالـلـه مـیـان کـعـبه خـوانـده مـادرش را نـبـی هـم در شب تـاریـک فـتـنـه به حـیـدر میسـپـارد بـسـترش را مـــیــان اوج پـــرواز نـــمـــازش به سائـل میدهـد انـگـشـتـرش را همه بیتاب بـر سـجـده میافـتـنـد اگـر افــشـا نـمـایـد قــنــبــرش را گـرفــتــار نــگــارم شُـکْـرُ لِـلـلّٰـه نـجــاتــم داده اســتــغــفـارهـایـش دلــم را بُــرده بـا رفــتــارهـایـش شـده سـرتـا سـر نـهـج الـبــلاغــه نَــمـی از بــاطـن پــنــدارهــایـش ملائک از شعف هو میکـشـیـدند هـمـیـشـه لـحـظـۀ پـیـکـار هـایـش نـبـی دلـگـرم بــازوی عـلـی بـود به جـای تـک تک سـردارهـایـش چنان از قلعه در را مرتضی کـند تـرک بـرداشـت تـا تــالارهـایـش گـرفــتــار نــگــارم شُـکْـرُ لِـلـلّٰـه رهـا کـردن مـرامِ پـیـر من نیست به دست دیگران زنجیر من نیست مــرا دیــوانـه مـیخـوانـنـد مـردم اگر مجنون شدم تقصیر من نیست اگر از مرتـضی کـمـتـر بـخـوانـم اثـر بر نـالـۀ شـبـگـیـر من نیـست بــــدون گـــوهــــر حُــبّ ولایـت به غیر از معصیت تکبیر من نیست گـره خـورده دلـم بـا حُـبّ حـیـدر به جز این عشق در تقدیر من نیست گـرفــتــار نــگــارم شُـکْـرُ لِـلـلّٰـه ازل از جـام خـود بر ما چـشانـده هــمـیـن بــاده دل مـا را کـشـانـده زمــان خــلــقــت آب و گـــل مــا کـمـی خـاک عـبـایش را تـکـانـده کسی که روی دوش مصطفی رفت یـتـیـمـان را سر دوشـش نـشـانـده خــدا هـم از زبــان مــرتـضایـش پـیـمـبـر را شب معـراج خـوانـده به شوق وعـدۀ «یا حارَ هَـمْدان»¹ بـرایـم طاقـت و صبـری نـمانـده گـرفــتــار نــگــارم شُـکْـرُ لِـلـلّٰـه برای مـؤمنـین یعـسوب دین است خـداونـد کــرم روی زمـین اسـت عـــبــای وصــلـه دار کـهــنــۀ او تجلّیِ هـمان حِـصن حَـصین است نــشـسـتـن زیــر ایــوان طـلایـش بـرایم بـهـتـر از خُـلـد بـرین است اگـرچه منـکـرانـش هم نـفـهـمـنـد فـقـط حـیـدر امـیـر المؤمنین است بـه یـمـن شـیـر پـاک مــادر خـود تمام عـمر، حرفم این چـنین است گـرفــتــار نــگــارم شُـکْـرُ لِـلـلّٰـه
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
به نامِ ذوالفقاری که غَضب را خاک کرده خلیلی که جهان را از هُبلها پاک کرده شجاعـت پیـشِ مولایم علی معـنا ندارد چرا که کعـبه را دورِ سـرِ او آفـریـدند بــرای احــتــرامِ مــادر او آفـــریــدنــد یقین ذکر تمام انبیاء هم «یا علی» هست ندارد دردِ دنیا، دردِ مـردم بوده دردَش هـزاران مثلِ حاتم مُستـمندِ دورِگـردَش علی در هر نبردی جنگ را فرجام دادهست برای ضربهاش در جنگ او وسواس دارد غَضب دارد ولیکن بیشتر احساس دارد علی دریایِ بیپایانِ صبر و کوهِ درد است اگر چه بخشش و جودِ علی بسیار بودهست ولی در هر نبردی او یلِ قهّار بودهست به خاطر دارد او مُحتاجِ در هر خانهای را فقط شمشیر نه؛ در دستهایش بویِ نان داشت همیشه رویِ دوشَش بقچهای از آسمان داشت فـقـط او میتواند اینچـنـین مظلوم باشد فقط او میتواند کارِ چندان سادهای نیست شبیهِ او امیـرِ اینچـنـین افـتادهای نیست علی انگـیزۀ خـلقِ زمین و آسِمان است
: امتیاز
|